صوتی و تصویریفناوریگجت هامحصولات دیجیتال

هفت روز زندگی در واقعیت مجازی!

مدت‌ها است راجع به آثار مخرب واقعیت مجازی صحبت می‌شود و در این مورد فیلم‌های عجیب و غریب زیادی ساخته شده که تقریبا همگی به این نکته شاره دارند که واقعیت مجازی زندگی واقعی ما را از بین خواهد برد و باعث خواهد شد که زندگی واقعی فراموش شود.

اما یک تولید کننده ویدئو آمریکایی به نام Jak Wilmot که اعتقاد دارد نه تنها واقعیت مجازی مضر نیست بلکه می‌تواند به پیشرفت دنیای امروز و پیشرفت‌های فردی کمک بسیاری کند، تصمیم گرفت یک کار متفاوت انجام دهد.

Academy 700 85

او تصمیم گرفت یک هفته تمام را با دستگاه واقعیت مجازی زندگی کند با این دستگاه غذا بخورد، بخوابد، کار کند و بازی کند و نتایجی که او از این تجربه با ما به اشتراک گذاشته شگفت انگیز است ابتدا بیاییم قدم به قدم و روز به روز با او به جلو حرکت کنیم و بعد به نتیجه گیری نهاییِ او برسیم.

آماده سازی

او برای شروع همه‌ی در و پنجره‌ها را طوری بست که هیچ نوری وارد خانه نشود و متوجه گذر شبانه روز نشود، سپس دو هدست واقعیت مجازی و واقعیت افزوده تهیه کرد تا بتواند برای جابجا شدن در اتاقش از هدست واقعیت افزوده استفاده کند و برای بقیه روز از واقعیت مجازی استفاده کند.

او به خودش یک زمان 5 ثانیه‌ای برای تعویض هدست‌ها داد البته این تعویض با چشمان بسته انجام می‌شد و او اجازه ندارد در کل مدت یک هفته به دنیای واقعی نگاه کند.

از اینجا به بعد داستان را از نگاه Jak دنبال می‌کنیم.

خب به یک هفته زندگی در آینده خوش آمدید!

روز اول: هماهنگ شدن با زندگی جدید

روز اول سخت ترین روز است، حتی برای انجام ساده‌ترین کارها مثل برداشتن یک لیوان قهوه از روی میز نیاز دارم که تمرکز کنم وگرنه باز لیوان قهوه را می‌ریزم، امروز اولین بار تصمیمم را با دیگران به اشتراک گذاشتم و مثل همیشه عده‌ای تشویقم کردند و عده‌ای هم انتقاداتی داشتند که چرا اینکار را می‌کنم ولی به هر حال من ادامه می‌دهم.

از آنجایی که برای اثبات ادعای خودم 24 ساعت شبانه روز فیلم زندگی‌ام را به صورت آنلاین پخش می‌کنم یکی دیگر از مشکلاتم این است که عادت ندارم در خانه همه در حال تماشای زندگی شخصی‌ام باشند.

Savana

اما اوضاع تغییر کرد چیزی که از همه بیش‌تر حس می‌کردم تنهایی بود، بخصوص وقتی برای اولین مکانی که می‌خواهم با واقعیت مجازی بروم صحرای بزرگ آفریقا را انتخاب کردم.

این هدست به همه اجازه می‌دهد که فضای اطراف خودشان را انتخاب کنند، وقتی احساس استرس می‌کنم به یک مکان طبیعی و ساکت مثل جنگ می‌روم و با صدای پرنده‌ها آرام می‌شوم، وقتی احساس می‌کنم که خیلی انرژی دارم به یک بازی ورزشی می‌روم و تمرین بوکس می‌کنم این‌ها قوانین دنیای جدیدی هستند که خودم را در آن قرار دادم همه چیز درون هدست است.

روز دوم: حس تازه‌ی زندگی با هدست

Netflix VR

به طرز عجیبی شب گذشته راحت‌تر از آنچه فکر می‌کردم خوابیدم دیشب با یک نرم فزار Netflix که شبیه سازی یک سینما بود در حال تماشای فیلم بودم که به خواب رفتم و الان هم کار‌هایی رو انجام می‌دهم که همیشه انجام می‌دادم ورزش می‌کنم، دوش می‌گیرم، صبحانه می‌خورم و سرکار می‌روم که البته محل کارم یک میز داخل اتاق است.

حالا 20 ساعت است که در هدست زندگی می‌کنم یک نفر از بینندگان که در حال تماشای دوربین‌های آنلاین در Twitch است می‌پرسد “کاری که انجام می‌دین خیلی جالبه ولی فکر نمی‌کنی که اگر اون هدست واقعیت افزوده نبود و فقط در واقعیت مجازی زندگی می‌کردی کارِت موثرتر می‌شد؟”

به نظر من در آینده هم اینطور نخواهد بود که شما فقط در یک هدست واقعیت مجازی زندگی کنید، به نظر من واقعیت مجازی که شما را به مکانی دیگر می‌برد و واقعیت افزوده که تعدادی اشیاء مجازی به دنیای واقعی اضافه می‌کند مکمل یکدیگر خواهند بود و در آینده شاهد هدست‌ها یا حتی عینک‌هایی خواهیم بود که شما با یک دکمه به دنیای مجازی می‌روید و هر کجا که اراده کنید با یک دکمه باز به دنیای واقعی برمی‌گردید، پس من هم سعی می‌کنم که آینده‌ای که به آن اعتقاد دارم را با این دو هدست بازسازی کنم.

امروز تصمیم گرفتم مقداری بیش‌تر اجتماعی باشم و از تنهایی دوری کنم وارد نرم‌افزاری به نام Altspace VR شدم که یه چیزی شبیه شبکه‌های اجتماعی برای واقعیت مجازی است اینجا همه چیز وجود دارد یک عده دور هم فیلم تماشا می‌کنند، یک عده با هم به کنسرت مجازی رفته‌اند و قسمتی که من از همه بیش‌تر لذت بردم قسمتی بود که عده‌ای برای تفکر (Meditation) به کمک یک استاد هفته‌ای دو بار دور هم جمع می‌شدند.

Meditation VR

من هم وارد می‌شوم یک دشت بزرگ پر از درخت و با چندین کوه در اطراف است، استاد روبرو ایستاده و همه کسانی که می‌خواهند در این دوره شرکت کنند هم روبروی استاد صف‌هایی تشکیل داده‌اند تعدادمان زیاد نیست کمتر از 30 نفر هستیم، همه خودشان را به نوبت معرفی کردند و بعد استاد شروع کرد: “لطفا به آرامی چشمانتان را ببندید و نفس عمیقی بکشید” تصویر طوری که انگار در حال بستن چشم‌هایم هستم سیاه شد ولی چشمان واقعی من باز هستند و استاد ادامه داد “می‌خواهم تصور کنید که در فضا غوطه ور شده‌اید و با آرامش از خارج جَو زمین را تماشا می‌کنید” در همین حین چشمان مجازی‌ام دوباره باز شدند و خودم را کنار ایستگاه فضایی ناسا خارج از جو زمین می‌دیدم که در حال تماشای کره زمین هستم، استاد باز هم ادامه داد “ببینید که چقدر لطیف است هیچ مرزی دور شما وجود ندارد شما هیچ محدودیتی در فضا ندارید” و حق با استاد بود من هیچ مرزی را احساس نمی‌کردم.

Space

بقیه روزم را همینطور در جاهای مختلف و در مهمانی‌های مجازی گذراندم و دوباره وقت خواب است.

روز سوم: فراموش کردن واقعیت

احساس می‌کنم که دنیای اطرافم وجود ندارد انگار درون یک سفینه اندازه اتاقم هستم و می‌خواهم تجربه کنم به چه مکان‌هایی می‌توانم با این سفینه پرواز کنم، یکی از دوستانم یک بازی با نام VRChat معرفی کرد.

این بازی اینطور است که می‌توانیم در مکان‌های مختلف با دیگران صحبت کنیم یک دقیقه در فضا هستیم، دقیقه بعدی در مسابقات اتوموبیل رانی و چند دقیقه بعد جلوی یک قطارِ در حال حرکت در حال گپ زدن.

یکی از بازیکنان دیگر که با او درحال صحبت کردن هستم و به نظر دانا می‌آید می‌گوید “بزرگترین نگرانی من این است که با فراگیری واقعیت مجازی چه اتفاقی برای زندگی خصوصی افراد میفتد، اگر قرار است همه حرکات شما با هدست واقعیت مجازی یا واقعیت افزوده ثبت شود برای تحقیقات، بازاریابی یا هر چیز دیگه‌ای به نظرم با ظهور هر تکنولوژی عده‌ای سود جو پیدا می‌شوند که ازین اطلاعات سوء استفاده کنند”.

از لحاظ فیزیکی حس خوبی دارم دیروز نگران سلامت چشم‌هایم بودم چون یکمی سوزش داشتند ولی بعد از خوابِ دیشب همه چیز رو به راهه و مشکلی ندارم.

یجورایی دچار یکنواختی شدم الان چند ساعته که سوار یه قطار شدم که بی هدف در حال حرکته ولی امشب قراره یه فیلم پخش بشه که به نظر خوب میاد.

بعد از گذشتنِ این چند روز، زمان دیگر برایم بی معنی شده، زمان را فقط به چشم یک عدد می‌بینم وقتی طلوع و غروب در کار نیست مفهوم زمان کم رنگ‌تر می‌شود، برای تجربه‌ی شب وارد بازی‌هایی مثل Skyrim می‌شوم تا دوباره احساس شبانه روز را به یاد بیاورم.

روزهای چهارم تا هفتم: غرق در دنیای مجازی

بعد از روز سوم که احساس یکنواختی داشتم با خودم فکر کردم شاید دنیای مجازی همین است، ولی بعد متوجه شدم که تجربه‌های این دنیا بی پایان است یعنی حداقل چیزی که می‌توانیم در دنیای مجازی داشته باشیم، یک مدل بازسازی شده از دنیای واقعی‌مان است و بیش‌تر از آن می‌تواند هر چیزی که تصورش ممکن باشد را برای ما بسازد.

تصمیم گرفتم بیش‌تر در این دنیای مجازی غرق شوم و بجای استفاده از چندین بازی تکراری هرچه هست تجربه کنم، هنوز هر روز کارهای روزانه‌ام را انجام می‌دهم ایمیل‌‌هایم را چک می‌کنم، ورزش می‌کنم، کار می‌کنم و …

بعد از چند روز دوست‌هایی پیدا کرده‌ام اینجا وارد شدن به گروه‌های مختلف خیلی راحت‌تر است چرا که دیگر از طریق یک صفحه‌ی صاف و بی روح با آن‌ها صحبت نمی‌کنی بلکه انگار واقعا آن‌جا کنارشان ایستاده‌ای.

3D Art

نکته جالب دیگر که تابحال به آن بی توجه بوده‌ام این است که همه‌ی چیزهایی که اطرافم می‌بینم هنر دست انسان است یک نوع هنر جدید که می‌تواند دنیای هنرمندان را زیر و رو کند دیگر لارم نیست پیکاسوهایِ زمانِ ما تصوراتشان را در یک قاب دو بعدی به تصویر بکشند، می‌توانند واقعا همان چیزی که در ذهنشان هست به ما نشان دهند، می‌توانند ما را به تماشای تفکراتشان دعوت کنند.

Google Earth VR

ولی برای خلق هنر به الهام گرفتن از طبیعت نیاز است و از درون بازی‌های هدستِ مجازی نمی‌توانم به طبیعت برسم به خاطر همین به زمین برگشتم البته بازهم از درون هدست و با استفاده از Google Earth VR یکی از شگفت انگیزترین تجربه‌های واقعیت مجازی Google Earth VR است برای مدتی واقعا احساس می‌کردم که بیرون ایستاده‌ام، شاید خودم را گول می‌زنم اما برای لحظه‌ای احساس کردم که در هوای آزاد نفس می‌کشم.

دیگه آماده هستم که واقعیت مجازی رو کنار بزارم و فقط 8 ساعت به پایان 7 روز باقی مانده تصمیم گرفتم 8 ساعت آخر را به یکی از حوصله سر برترین بازی‌های VR یعنی رانندگی در جاده‌های خاکی اختصاص بدم 360 مایل رانندگی در جاده‌های دور افتاده البته فقط 3 ساعت دوام آوردم و بعد به دنبال کار‌های دیگه رفتم.

روز هشتم: بعد از برداشتن هدست

من برای فرار از زندگی از واقعیت مجازی استفاده نکردم بلکه سعی کردم آن را به واقعیت زندگی‌ام اضافه کنم.

بعد از این هفت روز نه احساس سر درد و سرگیجه دارم نه چشمانم می‌سوزد به نظر می‌رسد که بدنم به سرعت خودش را با شرایط جدید وفق داده.

نتیجه این چالش هفت روزه این بود که فهمیدم که واقعیت مجازی راهی برای فرار از زندگی نیست، وسیله‌ای برای بالا بردن بهروه‌وری زندگی هم نیست، بلکه واقعیت مجازی همان چیزی است که شما می‌خواهید باشد مثل همیشه یک شمشیر دو لبه‌ی دیگر.

Nature

این یک سفر واقعی بود یک تجربه متفاوت اما واقعیت مجازی نمی‌تواند جای زندگی واقعی را پر کند بعد از برداشتن هدست متوجه تفاوت کیفیت دنیای واقعی با مجازی می‌شوید هیچ وقت در زندگی‌ام انقدر از نفس کشیدن در هوای باز و تماشای خیابان جلوی خانه‌ام هیجان زده نبوده‌ام، هیچ چیز هیچ وقت نمی‌تواند جای طبیعت را بگیرد.


نظر شما چیست؟ تاثیر واقعیت مجازی روی آموزش، سرگرمی و پیشرفت را مثبت می‌بینید؟ یا احساس می‌کنید که بیش‌تر مضر است تا مفید؟


مطالبی که شاید برای شما جالب باشد:

به این مقاله امتیاز دهید post

یک دیدگاه

  1. عالی و جاابه زندگی واقعیت مجازی تجربه های جالبی به ما میده و اینکه بتونیم خیلی کار هایی که نکردیم و یا دوست داربم انجام بشه انجام بدیم??

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا