وقایع سریال چرنوبیل (Chernobyl) تا چه حد حقیقت دارد؟ تمام دروغهای سریال چرنوبیل
سریال چرنوبیل یک مجموعه تلویزیونی فوقالعاده است و بخش بزرگی از خوب بودن خود را مرهون بهتصویر کشیدن وقایع تعجببرانگیزی است که در حقیقت رخ دادهاند. لولاهای فلزی که بر اثر تابش شدید رادیواکتیو فرو ریختند، آتشنشانهایی که بدنشان به آرامی سوخت و متلاشی شد و سایر صحنههای دیگر، همه در واقعیت اتفاق افتاده بودند.
نویسنده سریال Chernobyl یعنی کریگ مازین، تلاش بزرگی کرده است تا درباره این اثر غلو نکند و آن را غیرهالیوودی جلوه بدهد، اما واضح است که ما با یک سریال تلویزیونی طرف هستیم و سازندگان آن باید تصمیم بگیرند که در هر اپیزود 45 دقیقهای سریال چرنوبیل کدام وقایع تاریخی مهم را بگنجانند؟ پس این سریال در کدام نقطه از حقیقت فاصله گرفت؟
اما در همین زمینه اخیراً بحثهای زیادی در محافل اینترنتی انجام شده است. برای مثال در وبسایت ردیت، یک موضوع توسط یکی از اعضای سایت که به گفته خودش در شوروی بزرگ شده بود ایجاد شد و شخص مورد نظر درباره جزئیاتی از فاجعه چرنوبیل صحبت کرد که درست بهنظر نمیرسیدند. این بحثث با توجه به فضای خاص ردیت بلافاصله دستمایه شوخیهای بسیاری قرار گرفت اما هدف از آن چه بود؟
چرنوبیل یک سریال تاریخی اما درام است حتی با وجود آنکه سندیت تاریخی و حقیقی آن اعتبار بالایی داشته باشد. اگر دوست دارید که داستانهای واقعی و دست اول فاجعه انفجار نیروگاه اتمی چرنوبیل را بشنوید باید به سراغ مجموعه فوقالعاده Chernobyl Prayer که به مستند Voices From Chernobyl نیز معروف بروید. این مستند توسط اسوتلانا الکسیویچ ساخته شده است و در آن بازماندگان و شواهد واقعه چرنوبیل از زبان خود درباره اتفاقات این فاجعه صحبت میکنند.
اگر میخواهید بدانید که چرا مازین تصمیم گرفت تا با تصمیمات خلاقانه خود اندکی در داستان سریال دست ببرد بهتر است به پادکستی که شبکه HBO در همین رابطه تهیه کرده است گوش دهید. در ادامه با ویدو همراه باشید تا با آن دسته از روایات سریال جذاب چرنوبیل که از واقعیت دور هستند آشنا شوید.
1- اولانا خومیوک وجود خارجی نداشت
البته شاید شما این موضوع را از قبل میدانستید. او یک شخصیت ساختگی است که به نمایندکی از جامعه علمی شرق و مرکز اروپا، شامل روسیه در سریال حضور دارد که البته بار سنگینی نیز روی دوشش است.
2- نقل قول معروف لگاسوف صحت چندانی ندارد
مازین در قسمت آخر پادکست چرنوبیل میگوید صحنهای که لگاسف با پای خودش در دادگاه بزرگ دولت شوروی حاضر میشود بهجای آنکه شرح دقیقی از اتفاقات رخ داده باشد با «الهام از اتفاقات واقعی» ساخته شده است و تمام آن سکانس یک نسخه فشردهشده از محاکمه است که لگاسف در واقع در آن حضور نداشت.
اگر قرار بود واقعیت این بخش به تصویر کشیده شود، احتمالاً این صحنه بسیار طولانی و ملالآور میشد چون محاکمه چند هفته طول کشید و افراد متعددی باید در آن حاضر میشدند که پیش از این در سریال چرنوبیل آنها را ندیده بودیم.
3- تا دهه 1980 اعدام صحرایی در شوروی دیگر چندان رایج نبود
به همه گفته میشود که سرشان به کار خودشان باشد و تمام دستوراتی که به آنها داده میشود را انجام بدهند در غیر این صورت به آنها شلیک میشد. برای مثال به خلبانی دستور داده میشود که با هلیکوپتر بر فراز راکتور پرواز کند در غیر این صورت کشته خواهد شد یا اینکه از یک نفر درباره دستور کار نیروگاهاتمی توضیح خواسته میشود وگرنه باید اعدام را انتخاب کند.
اعدام فوری و صحرایی با اغراق در سریال Chernobyl مطرح شده، گویی وقایع سریال در زمان استالین و همقطارانش رخ دادند، کسانی که به اعدام سریع علاقه بسیاری داشتند. اما در سال وقوع انفجار در واقع نزدیک به 30 سال از مرگ استالین گذشته است و تهدید به اعدام سریع دیگر چندان جدی گرفته نمیشد.
4- سکانس هلیکوپتر تماشایی بود اما چندان هم دقیق نیست
قطعاً سکانسی که طی آن لگاسف به خلبان هلیکوپتر هشدار میدهد اگر خودش یا شربینا را بیش از حد به راکتور نزدیک کند، آنها بهخاطر تأثیرات شدید رادیواکتیو کشته خواهند شد یا اینکه خود هلیکوپر سقوط خواهد کرد چون تشعشعات باعث از کار افتادن تجهیزات الکترونیکی هلیکوپتر خواهند شد.
اگر دقت کرده باشید این اتفاق دقیقاً برای هلیکوپتر دیگر که به راکتور نزدیک شده بود رخ داد اما آن هلیکوپتر به یک جرثقیل برخورد و به زمین سقوط کرد. این اتفاق کاملاً واقعی است با این تفاوت که تنها چند هفته بعد رخ داد.
5- درباره تعداد تلفات پل مرگ شبهه وجود دارد
سریال چرنوبیل اصرار دارد که بگوید تمام مردم عادی که برای تماشی نور درخشان و آبی حاصل از انفجار که در آسمان دیده میشد روی یک پل گردهم آمده بودند بهخاطر تأثیر تشعشعاتی که دریافت کردند کشته شدند. حتی خود سریال نیز با گزاره «اینطور گزارش شده است» به مرگ آن افراد سندیت میبخشد.
هرچند، شواهد اصلی درباره این قضیه تاحدودی مبهم است. آدام هیگینباتم، نویسنده کتاب نیمهشب در چرنوبیل به تعدادی از دانشمندان اتمی بولتین گفته بود که خودش بعدها با مردی که شب انفجار روی آن پل ایستاده بود مصاحبهای ترتیب داده بود و این یعنی آن فرد در آن شرایط کشته نشده بود.
6- خانه والری لگاسف وحشتناک بود اما نه به آن اندازه که در سریال دیدیم
مجله نیویورکر مینویسد با وجود آنکه والری لگاسوف در شرایطی اسفناک زندگی میکرد اما او احتمالاً در خانهای کاملاً متفاوت با وضعیت افتضاح یک فرد عادی در شهر پریپیات حضور داشت. لئونید برشیدسکی، خبرنگار مسکو تایمز ادعا میکند که لگاسف با وجود آنکه توسط دولت شوروی مورد غضب قرار گرفته بود، بازهم بهعنوان یک دانشمند هستهای زندگی بدی نداشت و شرایط غمناک اواخر عمر او که در سریال Chernobyl دیدیم از استانداردهای عادی زندگی او پایینتر بود.
7- تردید درباره استفاده از واژه رفیق
این نکته نیز در نوع خود جالب است. خود مازین گفته است که نمیخواست سنت قدیمی فیلمهای ساخته شده درباره شوروی مبنی بر استفاده زیاد از کلمه «رفیق» را در سریال چرنوبیل استفاده کند چون به نظرش این اصطلاح تاحدودی غربیشده و مبتذل بود اما زنی که در زمان انفجار زندگی میکرد و مسئول تصحیح متن نوشتهشده توسط مازین بود به او گفته بود که این لغت را از سریال حذف نکند زیرا در آن روزگار، استفاده از این کلمه بین مردم شوروی کاملاً رایج بود.
لئونید برشیدسکی در این رابطه نیز گفته است که مردم تا سال 1986 یکدیگر را رفیق صدا نمیزدند مگر در مواقعی که در جلسات حزب کمونیست حضور پیدا میکردند. پس بهنظر میرسد که در زمان حادثه چرنوبیل، مردم مختلف، با کاربری متفاوتی این اصطلاح را در بخشهای مختلف این سرزمین بزرگ بهکار میگرفتند.
8- آیا واقعاً یک نوزاد میتواند تابش رادیواکتیو را جذب کنید و بمیرد اما مادر خودش را نجات بدهد؟
این یکی کمی جای بحث دارد. این ادعا جزو خاطرات تکاندهنده لودمیلا ایگناتنکو است و مستقیماً از مستند Chernobyl Prayer به عاریت گرفته شده است. ایگناتنکو شاید بچه چهار ساله خودش را در جریان آن واقعه تلخ از دست داده باشد اما این بدان معنا نیست که اتفاق رخ داده بدین صورت بوده است.
اگر تمایل دارید که درباره مرگ یک نوزاد در 33 سال پیش جستجو کنید بهتر است سری به شته مطالب مختلف موجود در ردیت سر بزنید. آنجا این موضوع که چطور امکان دارد یک نوزاد نسبت به مادرش تشعشع بیشتری جذب کند صحبت شده است اما در حقیقت بهکلی از اصل ماجرا دور خواهیم شد. حقیقت این است که این اتفاق کاملا غمانگیز و تکاندهنده است.